تو اکثر کمپانیهای بزرگ وقتی یه کارمند تازه جدید وارد شرکت میشه بهش یه بسته یا پکیج ولکام (Welcome Kit) میدن.
اصولاً تو ولکام پکیج چیزایی هست که مورد استفادۀ کارمند جدیده، حس خوبی بهش میده، به نوعی طرز فکر شرکت رو منتقل میکنه و چیزای این شکلی.
فیسبوک توی ولکام پکیجش یه چیز خاصی داره که تو این پست میخوایم راجع به اون حرف بزنیم.
کتاب قرمز کوچک فیسبوک
فیسبوک تو سال 2012 یعنی وقتی که به یک میلیارد کاربر رسید، یه دفترچۀ کوچیک با جلدهای قرمز که توسط یکی از طراحان داخلیش طراحی شده بود به ولکام پکیجش اضافه کرد.
تو این دفترچه اون طور که خودِ طراح (Ben Barry) میگه سعی بر این بوده که کارمندانِ جدید با ذهنیتِ فیسبوک آشنا بشن. یه جورایی اون ژن یا شخصیت برند رو بشناسن و درک کننش.
فیسبوک در اصل برای اینکه یک شرکت باشد ایجاد نشده است.
در حقیقت برای انجام یک ماموریت اجتماعی ساخته شده است – برای بازتر کردن و متصل کردن بیشتر جهان.
ما برای پول درآوردن خدمات ایجاد نمیکنیم؛ ما پول درمیآوریم برای ایجاد خدمات بهتر.
فراموش نکن، مردم از فیسبوک استفاده نمیکنند به این دلیل که ما را دوست دارند. آنها از آن استفاده میکنند چون به دوستانشان علاقه دارند. (نماد لایک)
همانا آنان که سریع هستند وارثان زمین خواهند بود
سریع بهتر از کند است.
در حالی که کندی باعث زیاد شدن جزئیات غیرضروری میشود، سرعت در جهان در جریان است. و این یعنی سریع میتواند از تجربیات یاد بگیرد در حالی که کند فقط نظریهپردازی میکند.
کسانی که به سرعت عرضه میکنند به سرعت پیشرفت میکنند.
خیلی سریع فقط در مسابقه برنده نمیشود. بلکه برای حرکتِ بعد در نقطۀ شروع قرار میگیرد.
وقتی متوجه شدید چه کاری را نمیتوانید انجام دهید، میتوانید کارهای بسیار جالبی انجام دهید.
نه برف، نه باران، نه گرما و نه تاریکی شب، این هکرها را از تکمیل سریع کدشان باز نمیدارد.
اگر ما چیزی نسازیم که فیسبوک را از بین ببرد، فرد دیگری این کار را خواهد کرد.
پذیرش تغییر با آغوش باز کافی نیست. باید آنقدر سختگیرانه مشخص شود ما چه کسی هستیم که حتی صحبت کردن در مورد آن بیهوده به نظر برسد. اینترنت مکان دوستانهای نیست. چیزهایی که شایسته باقی نمیمانند، حتی تجمل و عظمت ویرانهها را هم ندارند. آنها ناپدید میشوند.
هک کردن میتواند پرنشاط باشد – تا زمانی که کار کند.
6 ماه یا 30 سال.
داشتن پلن و برنامۀ 5 ساله در این صنعت بیمعنی است. با هر قدم رو به جلویی که برمیدارید افق دید مسیری که در آن قدم برمیدارید تغییر میکند. بنابراین ما دیدگاه کاملاً واضحی از جایی که میخواهیم در 6 ماه آینده باشیم، و جایگاهی که در 30 سال آینده خواهیم داشت داریم. و هر 6 ماه یک بار، نگاهی دوباره به جایی که میخواهیم در 30 سال آینده باشیم میاندازیم تا 6 ماه آینده را برنامهریزی کنیم.
از جهتی کوتهبینانه است و از جهتی نه. اما هر رویکرد دیگری تضمین میکند هر چیزی که منتشر کنید قبلاً منسوخ شده است.
به لحاظ تاریخی کسانی که رسانهها را کنترل میکردند، پیام را کنترل میکردند. اگر تنها کسی هستید که ماشین چیپ دارید، آنچه را که مردم میخوانند کنترل میکنید. رادیو و تلویزیون هم همینطور.
اما چه اتفاقی میافتد وقتی همه بتوانند پیام خود را در مقابل افراد زیادی قرار دهند؟ وقتی زمین بازی مساوی است؟ وقتی همه ماشین چاپ دارند بهترین نظرات آنهایی هستند که مردم به آنها گوش میدهند. دیگر نمیتوان مالکِ اثرگذاری شد. باید آن را کسب کرد.
این یعنی هر مهندس فیسبوک مسئول تقریباً 1،000،000 نفر از کاربران فیسبوک است.
تغییر نحوۀ ارتباط مردم همیشه باعث تغییر جهان میشود.
تغییر نحوۀ انتشار ایدهها، نحوۀ عملکرد جامعه را تغییر میدهد، نحوۀ صحبت مردم را تغییر میدهد، نحوۀ زندگی مردم را تغییر میدهد، نحوۀ داستانسرایی مردم را تغییر میدهد، نحوۀ عاشق شدن افراد را تغییر میدهد، کسانی که فکر میکنند دوستشان هستند تغییر میدهد، کسانی که فکر میکنند غریبه هستند تغییر میدهد، معنای تنهایی را تغییر میدهد.
کتاب قرمز کوچک مائو
یه کتابی هست به اسم «نقل قولهایی از رئیس مائو تسهتونگ» که انتشارش تقریباً تو سال 1964 توی چین شروع شده. این کتاب قرمز کوچیک به نقلی بعد از انجیل و قرآن جزو پرفروشترین کتابهای تاریخ بشره.
مائو تسهتونگ رهبر حزب کمونیست چین کسیه که جمهوری خلق چین رو تو سال 1949 بنیانگذاری کرد و بعدها انقلاب فرهنگی چین رو راه انداخت. رئیس مائو تا پایان عمرش (1976) تو رأس حکومت جمهوری خلق چین بود.
این کتاب تو اون دورۀ انقلاب فرهنگی که ظاهراً خیلی شرایط خفقانآور و دیکتاتوری بوده به دست همۀ چینیها رسیده. طوری بوده که توی مدارسشون این کتاب رو آموزش میدادن و خیلی سختگیری میکردن.
البته این کتاب رو خود مائو ننوشت، بلکه گردآوری از صحبتاش بود. اون قسمتهای مهم رو به صورت نقل قول جمع کردن و توی یه کتاب آوردن.
حالا بعضیا کتاب قرمز کوچیک فیسبوک رو به کتاب قرمز کوچک مائو تشبیه میکنن.
توی پست راز میدان هکر فیسبوک کمی با ذهنیت فیسبوک آشنا شدیم، این ذهنیت هر چی که هست فراتر از ذهنیتهای معمولیِ کسبوکارهای دیگهس. یه ذهنیت خاص و قدرتمند که باعث ایجاد وحدت بین کارکنان فیسبوک میشه.
از این جهت شاید باید بگیم فیسبوک دارای یه مکتب فکری به اسم زاکربرگیسمه، مثل مائوئیسم.
با این دید وقتی به قضیه نگاه میکنی فیسبوک بیشتر شبیه یه فرقهس تا یه کسبوکار. همونطور که خودشون میگن هدفشون «تغییر و تبدیل دنیا به جایی بهتره». البته که تا بوده، همین بوده. ولی واقعاً بهتر چیه؟
منبع: میم بیگدلی